۲۵ مطلب با موضوع «𝗗𝗮𝗶𝗹𝘆» ثبت شده است

مروری بر هفته‌ی قبل.

۲۲ بهمن

خیلی عادی و نرمال داشتم تست زیست میزدم که معدم تصمیم گرفت درد بگیره و الان دارم به گا میرم.
یک فریم از کنکوری بودن:


۲۳ بهمن

وقتی ویدیوی مری جین درمورد پرونده‌ی سید و ننسی رو دیدم و به حرفاش درمورد جنبش پانک گوش دادم خودمم بیشتر درموردش تحقیق کردم و حالا کلی اطلاعات ریز و درشت درمورد جنبش های موسیقی از دهه شصت تا دهه ۲۰۰۰ به دست آوردم که حدس بزنید کجا به دردم میخورن؟ درسته، فیک جدید!


۲۶ بهمن

در طول کلاس ریاضی پرونده ی جفری دامر رو گوش ندادین و زنگ ناهار با ai ش role play نکردین و میگین لجندین؟

-

شخصا بر این باورم که تاریخچه ی موسیقی و کلا کانسپت تاریخ هنر واقعا جذاب به نظر میرسه. برای همین فیکشن جدیدم درمورد یه مافیای هنره-آثار هنری- و قراره دانشم از تاریخچه ی نقاشی، موسیقی و رقص رو عمیقا به چالش بکشه. جدای ساید رمنس و معمایی و پلات توییستش و اینکه دنیای موازی اولدره، بعضی تیکه هاش مثل مکالمه های شوتارو و نینگ نینگ درمورد اطلاعات مورد نظرشون شبیه مقاله های علمی شده.

-

پلی لیستم یه جوریه انگار مال چند نفره. داری my generation د هو رو گوش میدی یهو آهنگ عوض میشه به home run سونتین، بعدشم نشد بهت بگم کوروشه.


۲۷ بهمن

پستای قبلی وبمو که میخونم پرام از آزادی ای که قبلا داشتم میریزه. زن شب نشانه‌ت چجوری هایب گیم کارتر دیدی؟ نریدن بهت؟ اصن چجوری هر ر‌وز پست میزاشتی؟


۲۸ بهمن

مامانم:آخی بچم تا نه و نیم مدرسه بود بگردمش:(
من بعد از چندین ساعت پیاپی کسکلک:خب چیزه..


۳۰ بهمن

هر هفته بیشتر از هفته‌ی قبل درک می‌کنم چرا برندا اسپنسر به خاطر نفرت از دوشنبه‌ها به یه مدرسه‌ی ابتدایی شلیک کرد.

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲ ]
    • وجود.
    • دوشنبه ۳۰ بهمن ۰۲

    You can call me yuri

    الان واقعا حس میکنم یوریوی بلوهیونم::)))

    +اینجا شبیه پیج اینستام شده-

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲ ]
    • وجود.
    • يكشنبه ۸ بهمن ۰۲

    I don’t like Mondays

    کسایی که تروکرایم دنبال میکنن با دیدن عنوان:🚩🚩🚩

    تکالیف فیزیک، سوال سونتین-سونتین، ماگ ببری کیوتم، استایل آمامیای امروز و غروب درکنار بازتاب و تیلور سوییفت~~

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۷ ]
    • وجود.
    • دوشنبه ۲ بهمن ۰۲

    2023 me.

    یه چهار ژانویه معذرت🙏🏻

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵ ]
    • وجود.
    • پنجشنبه ۱۴ دی ۰۲

    ما چندسالمونه؟ ۱۸؟ فکر نکنم.

    بی ال دیدن و روی قسمت کیس جیغ زدن از ته دل با ستایش و ثنا، خوندن اسماتای دزیره و فیلم گرفتن از ریکشنمون، خندیدن به فیلمای عروسی پسرخاله رها سال نود، گشتن و پیدا کردن یه سری عکس فوق زیرخاکی دبستانمون، دریا که مقنعشو مث م.خ بسته بود رو هودی و شبیه سلیطه ها شده بود، ریکشن سارا به نیش باز من و ستایش وقتی جی‌یونگ به سانگ‌وو گفت " تا یک دقیقه دیگه میخوام ببوسمت"، فیک گی نوشتن از دبیر شیمیمون، سرلاک خوردن و ذوق کردن از مزه‌ش، شنیدن اسپویلای ستایش درمورد اسلحه و کالرز، برنامه ریزی برای جشن تولد هفده سالگیم که شاید بیشتر شبیه پیژامه پارتی باشه، گوش دادن 1989 زیر میز، هودی نویی که هم روش شیرکاکائو ریخت هم هایپ ولی تونستم با موفقیت پاکش کنم، نامه نوشتن برای اسکارلت و گریه نکردن، خوش سیما که متنمو استوری کرد و گفت خیلی زیبا مینویسم، پنجاه زدن زیست و فیزیک، ن.ف که گفت مطمئن باشم روانشناسی میارم، فتوکارت جیسویی که نازنین برام خرید، خوندن کامنتای شما و لبخندی که ناخوداگاه نشست رو صورتم...

    "هستی تاحالا فکر کردی فیکاتو چاپ کنی؟ ایده اینیکی واقعا خداست حتی فیلمشم ندیدم"

    "هستی خانوم پنجاه؟ چه غلطا!"

    "اگه تو میگی خوبه پس خوبه."

    خب...هفته بدی نبود. =)

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۸ ]
    • وجود.
    • چهارشنبه ۱۰ آبان ۰۲

    Physical moments

    اصلا اهمیتی نمیدم که عنوان با دیدگاه دستوری مفهوم ذهن منو نمیرسونه، این پست اختصاصا برای هنرنمایی های فیزیک ماست😂😭

    دوستان دبیر فیزیک ما فامیلیش خوش سیماست و بهترین دبیر فیزیکیه که تاحالا داشتم با اینکه ازش بدم میاد و خیلی سگ میشه موقع پرسش ولی عالی درس میده✨

    ---

    یازدهم مهر

    ۱.داریم درمورد دینامیک حرف میزنیم. میگه:چیزی نیست، سوالای بعد این دیگه آسونه، جسمو میچسبونی به دیوار بالا پایینش میکنی بعد میبریش تو آسانسور بالا پایینش میکنی بعد دستتو شل میکنی خودش میاد پایین بعد پرتش میکنی بالا میگیریش تموم میشه میری سر خونه زندگیت.

    ۲.سوالای زیست آزمون صبحمونو برداشته میگه یوراسیل چیه دیگه؟ پروکاریوت؟ اینو تو محل ما بگی میفتن دنبالت::::))))

     

    نوزدهم مهر

    با کمک هیوا جان یه چیزایی ازش فهمیدم که دومی نداره::))))))

    بگذریم از همه چی، سلیقه فیلم دیدنش جوری کپی پیستمه که پشمام.

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۰ ]
    • وجود.
    • چهارشنبه ۱۹ مهر ۰۲

    من نباید بخندم

    همش به کنار، اون کوشا و ساعی چرا باید پشت هم میومدن::::))))))

    +اسم گروه مدرسه واقعا سمه، تازه اسم ریاضیامونم خانم مهندساست-

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۰ ]
    • وجود.
    • دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲

    𝗧𝗮𝗵𝗿𝗮𝗻 𝗠𝗮𝗻𝗷𝗶

    توصیف مرورگر: گوگل کروم لپتاپ آتری که پر از برچسبای آیزاواست

    توصیف حالت: توی اتاق آتری، روی تختش نشستم-

    توصیف افراد حاضر: آوین، آتری، آرمیتی، من و تافی

    توصیف مکان: خونه آتری و آرمیتی اینا، اتاق آتری، رو به روی کتابخونه سرشار از اکشن فیگورش(من که دارم با دوستم به شماها پز میدم: )

    کصخنده های قابل ذکر: توکیو ریونجرز دیدن با آتری و آرمیتی(و کش رفتن دیالوگای دراکن برای فیکمون جهت باز کردن نوشابه برای شخصیتامون تو داستان)، خودکار بیس دویست تومنی آرمیتی که وقتی فشارش میدی آهنگ راک می‌نوازه، کتاب انگلیسی هری پاتر و محفل ققنوس که سکانس کیس هری و چو رو سانسور کرده بودن توش، "ریاضی خوندن" با بچه‌ها، تافی که از آدمای جدید می‌ترسه و رفته تو تراس، بالش گوربه‌ای شیشصد هزارتومنی آتری، موبایل لجند بازی کردن آرمیتی، مامان آوین که مارو "خانوم دکترای آینده" صدا می‌کنه، یادآوری ارح بودنمون، خندیدن به لفظ "کیر به دست" تو زیرنویس توکیو ریونجرز، جریان فیکشن سادرینای من تو کتاب زیست نازنین، یادآوری خاطرات اتاق فرار، استیکر هیناتای فینگیلی رو لپتاپ آتری، غیبت کردن پشت ریاضیا، ایلومیناتی بودنمون، شیشصد و شصت و شیش سه تا شیش داره، دبیر ریاضی جنتلمن مدرسه آوین اینا و کلی اتفاق دیگه که قراره در طول یک ساعت باقی مونده بیفته:>

     

    +جس میکنم خیلی پز دادمxD TT ولی واقعا داره خوش میگذره از چهار و نیمه اینجام-

    ++دراکن خیلی گنگه

    +++تولدت مبارک هانول..اگه درست یادم مونده باشه-

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۹ ]
    • وجود.
    • دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۰۲

    𝗔𝗹𝗹𝗲𝗿𝗴𝘆

    اصلا توی شرایط خوبی از زندگیم نیستم، اما نمی‌دونم چرا بیشتر از هر زمان دیگه ای احساس آزادی می‌کنم. شاید چون می‌دونم ممکنه از آخرین بارها باشن؟ شاید چون نگرانم از دستشون بدم؟ نمی‌دونم، اما این حس که نمی‌دونم قراره چه اتفاقی بیفته و دارم با تصور بدترین‌ها، برای زندگی کردن تلاش می‌کنم کمی برام خوشاینده. البته در صورتی که بخش دوم جمله‌م هم همراهش بیاد.

    باور نمی‌کنم چطور زندگی کردم که سال یازدهمم به این سرعت گذشت. دبیر ادبیات دوست‌داشتنی‌مون صفحه اول کتابم رو برام امضا کرد و با خودم فکر می‌کردم Damn girl انگار از اولین جلسه‌تون یک روز هم نگذشته. ناهار که می‌خوردیم، به دوستام نگاه می‌کردم و به اتفاقایی که برامون افتاده فکر می‌کردم و توی ذهنم روزهامون رو مرور. جمعه با آتری، آرمیتی، دیانا و فاطمه نمایشگاه بودیم و وقتی از ته دل می‌خندیدیم حس کردم با وجود همه اتفاقات رخ داده توی امسال من روزهای خوبی داشتم. اگر همین امشب توی خواب بمیرم جز خاطره‌هایی که با اسکارلت نساختم حسرت دیگه‌ای ندارم.

     

    +پری رو از نزدیک دیدم و خدای من رو در رو حتی تاینی تره::))

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴ ]
    • وجود.
    • يكشنبه ۲۴ ارديبهشت ۰۲

    𝗡𝗲𝘁𝗳𝗹𝗶𝘅

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۵ ]
    • وجود.
    • شنبه ۱۶ ارديبهشت ۰۲
    And that’s the thing about illicit affairs
    و این همون چیزیه که درباره عشقبازی های ممنوعس

    And clandestine meetings and longing stares
    و ملاقات های مخفیانه و نگاه های با اشتیاق (همون خیره شدن به هم که طول میکشه)

    It’s born from just one single glance
    این فقط از یک نگاه مختصر به دنیا میاد

    But it dies, and it dies, and it dies
    ولی میمیره، و میمیره، و میمیره

    A million little times
    یک میلیون بار کوچک
    𝘔𝘦𝘯𝘶
    𝘤𝘢𝘵𝘦𝘨𝘰𝘳𝘪𝘦𝘴