رمزش اسم بایسم تو لوناست، انگلیسی و بدون فاصله و با حروف کوچیک

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • وجود.
    • شنبه ۲۱ مرداد ۰۲

    سرخط خبرها

    1.داوشتون اولین اسماتشو نوشت دست بزنید.

    2.من وسط نوشتن:شت.. آرمیتا بنویسم دیک؟

    آرمیتا:بنویس شومبول

    من:

    3.اینجانب یکی از آزمون ریاضیاشو ۶۱ زده.

    4.به جاش شیمی نشانه رو یک درصد زدم:::)))))

    5.دارم بلوهیونو بازنویسی میکنم

    6.پنج روز آخر شهریور، روز تولدم و دو روز اول عید پیشتونم بستیااااا

    7.گشنمه

    8.دلم دوست دختر میخواد

    9.فاک یو ریحانه

    10.این موقته:>

  • ۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۱ ]
    • وجود.
    • پنجشنبه ۱۹ مرداد ۰۲

    بیاید تا نزدمتون

    وبلاگم شده تبلیغ فیکا و ای یو های لاوندا، ولی اینیکی ایده سناریوش مال منه😭

    پاشید برید بخونید تخمسگا.

     

    +یووو آی میس یو گایزززز..فردا صبح آنلاینم بودید بیاید یکم رفع دلتنگی کنیم.TT

     

    آپدیت:پارت اول آپ شد و دیگه نگم دیگه، برید بخونید بچززززز

    روی بخونید توی خط دوم پست، چنلشو لینک کردم، نخونید حلالتون نمیکنمم

  • ۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۰ ]
    • وجود.
    • جمعه ۶ مرداد ۰۲

    Sag scarlett

    نشستم یه صفحه پر نامه نوشتم با فونت یازده دست نویس، بعد دیدم حال تایپشو ندارم::))

    خلاصه ش اینه که سگ، اگه اینو میبینی گوه اضافه نخور برگرد بیا دلم تنگ شده برات پشم خر، فاک به همه عشق دنیا من بستیمو میخوام(=

  • ۵
    • وجود.
    • شنبه ۳۱ تیر ۰۲

    Blue Charter

    منم همینطور لیدرشی..بی‌نهایت دلتنگتم.

    شاید شادی بعد از بردمون شد هق‌هقای شاهزاده توی بالشش، نگرانیای افسانه‌ها، سردرگمی نیمه ماه، و نگاهای غمگین لوناپیا برای آخرین بار به شهرش،

    می‌دونم سخته، خوب می‌دونم چقدر درد داره، ولی یادت باشه لیدرشی، هر نوری که از این منشور رد می‌شه، یه رنگین کمون می‌سازه.

  • ۳
    • وجود.
    • دوشنبه ۲۶ تیر ۰۲

    𝗞𝗮𝗽𝗿𝗶𝗰𝗵𝗼𝘀𝗮

    خیلی وقت بود که اینجوری به فروپاشی روانی نرسیده بودم. خیلی وقت بود که از شدت عصبانیت گریه‌م نگرفته بود. خیلی وقت بود که اینجوری دلم برای اون درد معتاد کننده تنگ نشده بود. و می‌دونید اینا تقصیر کیه؟ می‌دونید اینکه دستام پره از رد زخمای نامنظم تقصیر کیه؟ :)

    من چی از بقیه کم دارم؟ بقیه چی دارن که من با نداشتنش دارم تنبیه می‌شم؟ مشکل تخمی من چیه که باید زندگیم با بقیه فرق داشته باشه؟ چرا، چرا باید اینجوری زنده بمونم؟ چرا می‌ذارید یه نفر اینجوری درمورد خودش بنویسه؟

    همش تقصیر شماست. همه این مشکلاتی که الان دارم به خاطر شماست. اصلا فهمیدید چندبار تاحالا فاصله مچ تا آرنجم جوری سرخ شده که رنگ پوستم معلوم نباشه؟ اصلا فهمیدید چقدر توی مخفی کردن اثرات بعد از گریه حرفه‌ایم؟ فهمیدید چقدر از اینکه با همه فرق دارم بدم میاد؟ فهمیدید دلیل عصبی بودنم و ناراحت شدنام چیه؟ اصلا براتون سوال شده این چیزا؟ تاحالا فکر کردید شاید اون نقطه عطف لعنتی که منو از یه آدم خوشبین احساساتی کرده این، همون نقطه عطفی که همیشه درموردش کنجکاوید خودتونید؟ تاحالا به این فکر کردید چندبار از ته دلم آرزو کردم بچه این خونواده نباشم؟

    همه‌ش به خاطر شماست، بابت دونه به دونه کمبود های زندگیم و مشکلات روانیم و اینهمه عصبانیت و نفرت توی وجودم شمارو مقصر می‌دونم.

    و حدس بزنید چی؟ هرگز بابتشون نمی‌بخشمتون. هیچوقت.

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳ ]
    • وجود.
    • دوشنبه ۱۲ تیر ۰۲

    Make a wish.

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • وجود.
    • پنجشنبه ۸ تیر ۰۲

    Just read.

    زمانی که یه t ناراحته و میاد پیشتون درد و دل می‌کنه یا مشکلش رو درمیون می‌ذاره، بهش دلداری ندید. دلداری رو خودش هم می‌تونست بده. یا بهش تو سکوت گوش بدید تا فقط خالی شه و بگید که ممنونید که باهاتون راحت بوده، یا بهش یه راه حل برای حل مشکلش بدید. اگه بدونه چطوری حلش کنه ذهنش اروم میشه.

     

    منبعش: @MbtiIcon

  • ۵
    • وجود.
    • شنبه ۳ تیر ۰۲

    𝗧𝗮𝗵𝗿𝗮𝗻 𝗠𝗮𝗻𝗷𝗶

    توصیف مرورگر: گوگل کروم لپتاپ آتری که پر از برچسبای آیزاواست

    توصیف حالت: توی اتاق آتری، روی تختش نشستم-

    توصیف افراد حاضر: آوین، آتری، آرمیتی، من و تافی

    توصیف مکان: خونه آتری و آرمیتی اینا، اتاق آتری، رو به روی کتابخونه سرشار از اکشن فیگورش(من که دارم با دوستم به شماها پز میدم: )

    کصخنده های قابل ذکر: توکیو ریونجرز دیدن با آتری و آرمیتی(و کش رفتن دیالوگای دراکن برای فیکمون جهت باز کردن نوشابه برای شخصیتامون تو داستان)، خودکار بیس دویست تومنی آرمیتی که وقتی فشارش میدی آهنگ راک می‌نوازه، کتاب انگلیسی هری پاتر و محفل ققنوس که سکانس کیس هری و چو رو سانسور کرده بودن توش، "ریاضی خوندن" با بچه‌ها، تافی که از آدمای جدید می‌ترسه و رفته تو تراس، بالش گوربه‌ای شیشصد هزارتومنی آتری، موبایل لجند بازی کردن آرمیتی، مامان آوین که مارو "خانوم دکترای آینده" صدا می‌کنه، یادآوری ارح بودنمون، خندیدن به لفظ "کیر به دست" تو زیرنویس توکیو ریونجرز، جریان فیکشن سادرینای من تو کتاب زیست نازنین، یادآوری خاطرات اتاق فرار، استیکر هیناتای فینگیلی رو لپتاپ آتری، غیبت کردن پشت ریاضیا، ایلومیناتی بودنمون، شیشصد و شصت و شیش سه تا شیش داره، دبیر ریاضی جنتلمن مدرسه آوین اینا و کلی اتفاق دیگه که قراره در طول یک ساعت باقی مونده بیفته:>

     

    +جس میکنم خیلی پز دادمxD TT ولی واقعا داره خوش میگذره از چهار و نیمه اینجام-

    ++دراکن خیلی گنگه

    +++تولدت مبارک هانول..اگه درست یادم مونده باشه-

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۹ ]
    • وجود.
    • دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۰۲

    𝗔𝗹𝗹𝗲𝗿𝗴𝘆

    اصلا توی شرایط خوبی از زندگیم نیستم، اما نمی‌دونم چرا بیشتر از هر زمان دیگه ای احساس آزادی می‌کنم. شاید چون می‌دونم ممکنه از آخرین بارها باشن؟ شاید چون نگرانم از دستشون بدم؟ نمی‌دونم، اما این حس که نمی‌دونم قراره چه اتفاقی بیفته و دارم با تصور بدترین‌ها، برای زندگی کردن تلاش می‌کنم کمی برام خوشاینده. البته در صورتی که بخش دوم جمله‌م هم همراهش بیاد.

    باور نمی‌کنم چطور زندگی کردم که سال یازدهمم به این سرعت گذشت. دبیر ادبیات دوست‌داشتنی‌مون صفحه اول کتابم رو برام امضا کرد و با خودم فکر می‌کردم Damn girl انگار از اولین جلسه‌تون یک روز هم نگذشته. ناهار که می‌خوردیم، به دوستام نگاه می‌کردم و به اتفاقایی که برامون افتاده فکر می‌کردم و توی ذهنم روزهامون رو مرور. جمعه با آتری، آرمیتی، دیانا و فاطمه نمایشگاه بودیم و وقتی از ته دل می‌خندیدیم حس کردم با وجود همه اتفاقات رخ داده توی امسال من روزهای خوبی داشتم. اگر همین امشب توی خواب بمیرم جز خاطره‌هایی که با اسکارلت نساختم حسرت دیگه‌ای ندارم.

     

    +پری رو از نزدیک دیدم و خدای من رو در رو حتی تاینی تره::))

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴ ]
    • وجود.
    • يكشنبه ۲۴ ارديبهشت ۰۲
    And that’s the thing about illicit affairs
    و این همون چیزیه که درباره عشقبازی های ممنوعس

    And clandestine meetings and longing stares
    و ملاقات های مخفیانه و نگاه های با اشتیاق (همون خیره شدن به هم که طول میکشه)

    It’s born from just one single glance
    این فقط از یک نگاه مختصر به دنیا میاد

    But it dies, and it dies, and it dies
    ولی میمیره، و میمیره، و میمیره

    A million little times
    یک میلیون بار کوچک
    𝘔𝘦𝘯𝘶
    𝘤𝘢𝘵𝘦𝘨𝘰𝘳𝘪𝘦𝘴